unavailable
unavailable
یکی از مهمترین مسائلی که امروزه در زمینه منابع آب وجود دارد، کمبود آب است. چون امکان اجرای مالی تمام پروژههای مربوط به منابع آب، در یک بخش وجود ندارد، بنابراین ترتیب اجرای آنها بسیار مهم میباشد. در این تحقیق از یکی از روشهای تصمیمگیری چندمعیاره فازی برای اولویتبندی برخی از پروژههای انتقال آب بینحوضهای کارون بزرگ با درنظرگرفتن معیارهای مختلف، استفاده شدهاست و روش پیشنهادی Raj و Kumar برای شرایطی که معیارهای سود و هزینه وجود دارند، توسعه داده شد. در اولویتبندی گزینهها، ابتدا معیارها و وزن آنها تعیین میشوند. در این تحقیق، 10 طرح انتقال آب بینحوضهای کارون بزرگ با 8 معیار در نظر گرفته شدهاست. وزن معیارها، توسط 5 کارشناس خبره در زمینه منابع آب مشخص شدهاند. وزنهای فازی گزینهها، با استفاده از استانداردهای ریاضیات فازی محاسبه شدهاست. نظریه مجموعههای ماکزیمم و مینیمم، برای مطلوبیت نهایی هر یک از گزینهها استفاده میشود. در نهایت، نتایج روش مجموعههای ماکزیمم و مینیمم با نتایج بدست آمده از نرم افزار FDM مقایسه شد.
توسعه جوامع انسانی و نیاز به آب بیشتر، لزوم اجرای طرحهای توسعه منابع آب را برای استفاده بهینه از پتانسیلهای موجود در بخش آب اجتناب ناپذیر مینماید. طرحهای توسعه علاوه بر توجیه فنی باید تحت تحلیلهای اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی قرار گیرند. در این تحقیق به ارزیابی اقتصادی و محیطزیستی طرحهای توسعه پرداخته شده است و به عنوان مطالعه موردی طرح انتقال بین حوزهای آب سولگان به رفسنجان انتخاب شده است. مدل بهینهسازی با تابع هدف اقتصادی (حداکثر نمودن منافع خالص) برای طرح انتقال آب بین حوزهای تدوین شده است. منافع و هزینهها شامل بخشهای کشاورزی، برقآبی، لایروبی، هزینههای فیزیکی اجرای طرح، پمپاژ و هزینههای محیطزیستی میباشد. برای بررسی اثرات محیطیزیستی بر پاییندست رودخانه کارون (حدفاصل سدگتوند تا دارخویین) شبیهسازی ماهانه برای متغیرهای کیفی انجام شده است. با استفاده از نتایج شبیهسازی کیفی و استفاده از رابطه همبستگی چندمتغیره، متغیرهای کیفی رودخانه در نقاط بحرانی تخمین زده میشود. از مقادیر متغیرهای کیفی برای محاسبه هزینههای محیطزیستی تحمیل شده به رودخانه مبدأ، در اثر اجرای این طرح استفاده شده است. افق بهینهسازی 23 سال در نظر گرفته شده و از روش الگوریتم ژنتیک برای حل مدل استفاده شده است. خروجی مدل، دبی انتقال بهینه با توجه به تابع هدف در هر ماه میباشد. سپس سیاستهای بهرهبرداری از طرح انتقال آب با استفاده از مدل شبکه عصبی ارائه گردیده است. از نتایج مدل در بخش اثر بر روی کیفیت متغیرهای کیفی رودخانه کارون نشان از ناچیز بودن آن دارد و هزینههای بوجود آمده در مدل در طول دوره بهینهسازی در این بخش در شرایطی پیش آمده که متغیرهای کیفی رودخانه در آن سالها در حالت اولیه (بدون انتقال آب) رودخانه از حد استاندارد خارج بودهاند و در بررسی منافع و هزینه مشخص گردید که بیشترین منافع مربوط به محصولات کشاورزی در دشت رفسنجان میباشد که شاید به خاطر ارزش افزوده زیاد آن نسبت به سایر بخشها است و کمترین منافع مربوط به کاهش هزینه پمپاژ میباشد. در قسمت هزینهها بیشترین هزینه مربوط به هزینههای کاهش منافع کشاورزی در دشتهای خوزستان میباشد.
با توجه به اهمیت بارندگی در مطالعات منابع آب و هیدرولوژی، ضعف در تعیین تغییرات مکانی بارندگی میتواند از عوامل مهم ایجاد خطا در نتیجهگیری مطالعات باشد. روشهای زمین آماری به دلیل در نظر گرفتن همبستگی مکانی دادهها معمولا دقت مناسبی را ارائه مینمایند. کافی نبودن دادهها کاربرد روشهای زمین آماری برای برآورد توزیع مکانی بارندگی را محدود مینماید. استفاده از دادههای تولید شده (کارشناسی) که خود دارای درصدی خطا هستند، دارای عدم هم ارزی با دادههای مشاهدهای میباشد. لذا به نظر میرسد استفاده از تئوری مجموعههای فازی، که توانایی استفاده از دادههای تخمینی و اعداد تولید شده را دارد، میتواند در برآورد مناسبتر بارندگی کمک نماید. در این مطالعه قابلیت روش فازی کریگینگ ارزیابی و سپس با روشهای کریگینگ معمولی، کوکریگینک و TPSS1 برای برآورد بارندگی سالانه مورد مقایسه قرار گرفته است. برای این منظور از دو حالت داده استفاده گردید. در حالت اول تعدادی نقطه کمکی با توجه به توزیع واریانس خطا، انتخاب و این نقاط فازی گردید، در حالت دوم تعداد نقاط کمکی افزایش داده شد. نتایج بررسی روشها نشان داد که برای برآورد بارندگی سالانه استفاده از روش فازی کریگینگ در هر دوحالت و همچنین در برونیابی دادهها بهتر از سایر روشها عمل مینماید. ضمن آنکه با افزایش تعداد نقاط کمکی مقدار خطای برآورد افزایش مییابد. همچنین بررسیها نشان داد که تقسیم منطقه به واحدهای همگن، با استفاده از روش تحلیل خوشهای، دادههای بارندگی را ایستا مینماید.
به منظور دستیابی به یک روش مناسب و مؤثر برای حفاظت منابع آب زیرزمینی از آلودگیهائی که در آینده آن را تهدید میکند، سیستمهای ارزیابی آسیبپذیری سفرههای آب زیرزمینی توسعه یافتهاند. این روشها براین اساس هستند که بعضی از مناطق دارای استعداد بیشتری برای آلوده شدن نسبت به سایر مناطق میباشند. در این تحقیق سفره آب زیرزمینی تهران-کرج برای ارزیابی انتخاب شده است. بخش مهمی از آب شرب شهر تهران از این آبخوان تأمین میگردد که نشاندهنده اهمیت آن میباشد. از میان چندین روش موجود، روش DRASTIC مورد استفاده قرار گرفت. تحلیلهای لازم برای این منظور با استفاده از نرم افزار ArcGIS انجام شده و برای محاسبه پارامتر تغذیه در شاخص DRASTIC بیلان آب زیرزمینی منطقه محاسبه گردید. در حدود 50 درصد سفره دارای پتانسیل آلوده شدن متوسط بوده و 20 درصد آن دارای پتانسیل خیلی کم است. در محاسبه این شاخص از منطق بولین استفاده شده که در مورد مقادیر نزدیک مرز دستهبندیها میتواند موجب نتیجهگیریهای غلط گردد. از طرف دیگر منطق فازی میتواند به افزایش دقت نتایج به خصوص در مورد مقادیر مرزی کمک کند. بنابراین در این تحقیق از این روش نیز استفاده گردیده و نتایج با منطق بولین مقایسه گردید. منطق فازی توانست مناطق با پتانسیل کم و خیلی کم را که در منطق بولین نشان داده نشده بودند، بهتر مشخص نماید. بر طبق نقشه بدست آمده، بیشتر مناطق در محدوده پتانسیل متوسط قرار گرفته و مناطق با ریسک بالا دارای حداقل مساحت بودند.
یکی از بارزترین مشخصههای کاربردی سرریز پلکانی در مقایسه با سرریزهای دیگر، استهلاک انرژی قابل ملاحظه در طول مسیر سرریز است. بنابراین با توجه به ویژگی اصلی سرریز پلکانی، فهم کاملتر چگونگی استهلاک انرژی، برآورد میزان و نهایتاً افزایش مقدار آن، محور بیشتر تحقیقات بوده است. در این تحقیق ضمن ارزیابی چگونگی و اندازهگیری میزان استهلاک انرژی سرریز پلکانی معمول، با توجه به اهمیت زیاد سهم زبری فرم بستر در میزان استهلاک انرژی با الهام از الگوی طبیعی فرم بستر پایدار پله- حوضچهای در رودخانههای کوهستانی با شیب زیاد، اقدام به ارائه طرح جدید سرریز پلکانی با بستر ترکیبی پله- حوضچهای گردیده است. در این راستا، شش الگوی مختلف تحت دو شیب مختلف سرریز و شش دبی متفاوت عبوری (جمعاً 72 حالت) مورد بررسی آزمایشگاهی قرار گرفته است. نتایج آزمایشگاهی در مقایسه آزمایشگاهی با سرریز پلکانی معمولی با خیز پلکان یکسان ، افزایش استهلاک انرژی تا حداکثر 30 درصد را در سرریز پلکانی با فرم پله- حوضچهای ترکیبی نشان میدهد که این نتیجه خود تاییدی در راستای بهینه بودن فرآیندهای طبیعی و راندمان بالای مدل سرریز پلکانی مرکب بعنوان یک مدل جدید سرریز پلکانی است.
منطقه کوهستانی غرب ایران با استفاده از 10 پارامتر اقلیمی در 170 ایستگاه هواشناسی پراکنده در سطح منطقه به کمک روش تحلیل مولفههای اصلی و خوشه بندی منطقه بندی گردید. در این فرایند 10 پارامتر مورد استفاده در تحلیل مولفههای اصلی به چهار مولفه کاهش و با استفاده از چرخش وریماکس چرخش داده شدند. سپس با بهره گیری از روش خوشه بندی سلسله مراتبی به شیوه وارد (Ward) و بر مبنای مقادیر نمرات استاندارد مولفههای بدست آمده، ایستگاههای مورد استفاده در این تجزیه و تحلیل گروه بندی و غرب ایران به پنج زیر منطقه همگن تقسیم شد. نتیجه نشان داد که روند ناهمواریها و عرض جغرافیایی در مرزبندی و تفاوتهای مکانی بین مناطق نقش بسیار مهمی دارند.
سالانه در جهان میلیونها انسان برای مقاصد درمانی و به عنوان توریست به نواحی مختلف جهان مسافرت مینمایند. اکوتوریسم یکی از مهمترین جنبههای توریستی در جهان ماشین زده و انسانهای خسته از زندگی ماشینی میباشد. چشمههای معدنی در میان سایر پدیدههای طبیعی علاوه بر جنبههای زیبا شناختی که در محیطهای کوهستانی با داشتن مناظر چشم نواز ایجاد مینمایند، از خاصیت درمانی و شفابخش بودن نیز برخوردار میباشند. در ایران استفاده و بهرهگیری از جنبههای درمانی چشمههای معدنی بطور سنتی در حد محدودی از گذشتههای دور مورد توجه بوده است . اینک باتوجه به اثبات علمی کاربردهای درمانی اینگونه چشمهها از یکسو و وجود صدها چشمه آب گرم معدنی در گستره جغرافیایی ایران از سوی دیگر، میتوان با برنامهریزی و مدیریت کارآمد در چارچوب صنعت توریسم علاوه بر اهداف گذران اوقات فراغت با بهرهگیری از کاربردهای بهداشتی - درمانی چشمههای معدنی بر کارکردهای آن افزود. استانهای اردبیل، خراسان، آذربایجان شرقی، کردستان، گیلان، مازندران و تهران در دامنههای رشتهکوههای البرز و زاگرس مهمترین کانونهای چشمههای معدنی ایران بشمار میآیند، که متاُسفانه به دلیل ضعف زیرساختهای مورد نیاز و مدیریت ناکارآمد تاکنون از این پتانسیلها به نحوه شایستهای در جلب توریسم، گذران اوقات فراغت و بهرهگیری از خواص درمانی آن استفاده بهینه نشده است. این گزارش ضمن معرفی توزیع جغرافیایی، ترکیبات شیمیایی و اثرات درمانی چشمههای معدنی ایران و بیان چالشهای موجود، به پی جویی راهبردهای مناسب در بهرهگیری هر چه بهتر و بیشتر از آنها پرداخته است.
لایه بندی حرارتی مانع دریافت اکسیژن از منابع خارجی در داخل مخازن میشود، کمبود اکسیژن و ایجاد شرایط بیهوازی بر بسیاری از فرایندهای بومشناختی و شیمیایی در مخزن تاثیر منفی میگذارد. در این شرایط رهاسازی جریان از زیر لایه در زمان لایهبندی باعث میشود که جریان آب سردتری از جریان پایه، آزاد و رها شود. جریان آب سرد از مخازن بالادست در شرایط گرم تابستان میتواند باعث تقویت لایهبندی یا حتی القای لایهبندی در مخازن پاییندست شود. در این مقاله به منظور بررسی اثر مخازن بالا دست در وضعیت لایهبندی مخازن پایین دست درمخازن کارون 1،2و3 دو حالت متفاوت مورد بررسی قرار خواهد گرفت. حالت تک مخزنی، که در آن ورودی به مخازن، جریان طبیعی رودخانه است و حالت چند مخزنی که در آن هر سه مخزن با هم دیده شده است و لایهبندی مخازن با توجه به اثر القایی سه مخزن بر روی هم تعیین شده است. با مقایسه نتایج این دو حالت میتوان بههدف موردنظر رسید. برای این منظور از برنامه HEC5Q استفاده شده است. نتیجه بررسی نشانمیدهد که در مخزن کارون سه با توجه به اینکه اولین مخزن در بالادست است، روند تغییرات لایهبندی طبیعی وعادی است. در مخزن کارون2 در اوایل زمستان هنوز دمای آب مخزن گرم است و حدود شش درجه با حالت مخزن تک در همان زمان تفاوت دارد. در مخزن کارون 1 شروع فصل لایهبندی و دامنه تغییرات دمای آب در اثر وجود مخازن بالادست متفاوت است.
پیش بینی مقدار رسوبات ورودی به مخازن سدها و نحوه توزیع و تجمع آن دارای اهمیت و پیچیدگی بالایی در طرح و بهرهبرداری مناسب چنین سازههای آبی است. روشهای ریاضی و تحلیلی متعدد و پیچیدهای برای شناخت فرآیند رسوب و برآورد رسوبات ورودی و نحوه رسوبگذاری آن در مخازن سدها ارائه گردیده است. تحلیل رسوب در مخازن سدها بر اساس چنین روشهایی همواره توام با خطای نسبی بوده که این برآورد خطای نسبی به عنوان Uncertainty (عدم قطعیت) در علوم مهندسی شناخته میشود. وجود عدم قطعیت در بر آورد پارامترهای طراحی سازههای آبی، یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت مورد انتظار چنین سیستمهایی بوده و به کمیت درآوردن منابع عدم قطعیت میتواند یک گام اولیه و اصلی در تجزیه و تحلیل قابلیت اطمینان در عملکرد یک سازه آبی باشد. در طرح سیستم مخازن ذخیره (سدها)، تحلیل رسوب ورودی به مخزن جهت برآورد حجم مرده سد و نحوه ته نشینی رسوبات در سد از معیارهای اساسی طراحی به شمار رفته و منابع خطا یا عدم قطعیت در چنین تحلیلی میتواند ناشی از عدم امکان پیش بینی قطعی جریان ورودی، میزان رسوب، نوع رسوب و .... به مخزن باشد. در این تحقیق از روشهار (Harr) جهت تعیین میزان عدم قطعیت رسوبات متراکم شده مخزن در طول زمان (15، 30 و 45 سال بعد از بهره برداری) در کل دوره آماری و دوره آماری خشک و تر استفاده شده است، به علاوه آنالیز حساسیت برای تعیین اهمیت فاکتورهای مختلف عدم قطعیت رسوبات مخزن انجام گرفته است. در این مطالعه سیستم مخزن ذخیره شهرچای در منطقه آذربایجان غربی مورد بررسی قرار گرفته و عدم قطعیت رسوبات تراکمی مخزن و تأثیر هر فاکتور عدم قطعیت روی رسوبات تجمعی مخزن در دو دوره آماری ذکر شده به دست آمده است. نتایج نشان میدهد دبی سالیانه جریان و بار رسوب از مهمترین فاکتورهای تعیین کننده عدم قطعیت حجم رسوبات سالانه مخزن و درصد رسوبات و راندمان تله اندازی دارای اهمیت کمتری می باشند. همچنین در این روش عدم قطعیت رسوبات تراکمی مخزن در کل دوره آماری 384/0 و در دوره آماری خشک و تر 244/0 به دست آمده است.