unavailable
unavailable
ایران سرزمینی کم آبی است که در عرض متوسط مدار معتدله و ناحیه گرم و خشک قرار گرفته است و بارش برف به ویژه در مناطق کوهستانی به عنوان یکی از اصلیترین منابع آبی جهت ذخیره آب برای فصول گرم سال محسوب میشود. در این تحقیق از دادههای ماهواره NOAA سنجنده AVHRR و ماهواره TERRA سنجنده MODIS و به کارگیری دو روش قرار دادن آستانه در دادههای AVHRR و MODIS به منظور شناسایی سطوح برفگیر در ارتفاعات البرز مرکزی استفاده شده است. اساس تفکیک ابر و برف در این تحقیق، اختلاف انعکاس آنها در محدوده طول موجهای مرئی و مادون قرمز میباشد. در الگوریتم برف سنجی MODIS، با تعریف شاخصNDSI1 جداسازی برف انجام شد اما با توجه به عدم توانایی این شاخص در جداسازی برف از سایر منابع رطوبتی، با تعریف حدود آستانه برای باندهای 1، 2، 4 و6 این مسئله حل گردید. در الگوریتم برف سنجی توسط دادههای NOAA نیز از آستانه گذاری در انعکاس باندهای 1 ، 3و محاسبه Radiance و دمای درخشندگی2 باندهای حرارتی استفاده شد. با استفاده از دادههای AVHRR در تاریخ 6/1/1383 مساحت سطوح برفگیر 5303 کیلومتر مربع و با استفاده از دادههای MODIS در تاریخ 3/1/1382، سطوح برفگیر البرز مرکزی با پوشش کامل، ناقص و پوشش ابر به ترتیب 994 و 2570 و 2505 کیلومتر مربع محاسبه گردید. در پایان نیز با استفاده از همبستگی میان عناصر اقلیمی دمای 9/2 درجه سانتیگراد به عنوان آستانه ریزش برف و ارتفاع متناظر صفر درجه به عنوان خط ماندگاری برف محاسبه شد.
شدت تبخیر ـ تعرق بالقوه برای برنامهریزی آبیاری مورد نیاز است که معمولا بر اساس روشهایی مبتنی بر دادههای اقلیمی تخمین زده میشود. در حال حاضر روش پنمن-مانتیس یک روش قابل قبول برای تخمین تبخیر ـ تعرق بالقوه است. بعضی از پارامترهای این روش را نمیتوان بطور دقیق اندازهگیری نمود. در نتیجه با استفاده از پارامترهای اقلیمی تخمین زده میشوند. در این مقاله، کارایی روش رگرسیون فازی در تخمین تبخیر ـ تعرق بالقوه روزانه (با گیاه مرجع چمن) و مقایسه آن با روشهای شبکههای عصبی مصنوعی و پنمن- مانتیس مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار از اطلاعات اقلیمی و لایسیمتری 5 ساله ایستگاه هواشناسی اکباتان واقع در 10 کیلومتری شهر همدان استفاده شده است. پارامترهای مورد استفاده شامل دمای حداقل و حداکثر هوا، دمای متوسط هوا، رطوبت حداقل و حداکثر هوا، ساعات آفتابی و سرعت باد در مقیاس روزانه میباشد. تبخیر ـ تعرق بالقوه بدست آمده از لایسیمتر موجود در آن ایستگاه، به عنوان خروجی هر روش در نظر گرفته شده است. روش رگرسیون فازی با پنج پارامتر ورودی شامل دمای حداقل و حداکثر هوا، رطوبت نسبی متوسط هوا ، ساعات آفتابی و سرعت باد، دارای ضریب تعیین 88/0 و خطای RMSE 69/0 میلیمتر در روز بود. در حالی که روش شبکههای عصبی مصنوعی دارای ضریب تعیین 84/0 و خطای RMSE 74/0 میلیمتر در روز و روش پنمن-مانتیس دارای ضریب تعیین 84/0 و خطای 21/1 میلیمتر در روز بود. بنابراین روش رگرسیون فازی بهترین روش جهت تخمین تبخیر ـ تعرق بالقوه نتیجهگیری شد.
این مقاله به بررسی روشهای موجود برای تعیین موقعیت خطوط همزمان پیمایش در جریانهای همگرا در مقایسه با روش تحلیلی موج سینماتیک اختصاص یافته است و سعی دارد تا به جای استفاده از روشهای تجربی مرسوم، روشی بر مبنای تئوری حرکت امواج را مطرح نماید. مؤلفین در تحقیقات قبلی خود در بررسی جریانهای موازی نشان دادهاند که بسیاری از روشهای موجود، با فرض تناسب زمان تعادل با توانی از فاصله نقاط تا خروجی حوضه، زمان پیمایش را بدست میدهند. در تحقیق حاضر با بررسی طیفی از توانها نشان داده شده است که استفاده از توان مورد استفاده در معادله موج سینماتیک نزدیکترین جواب به حل تحلیلی را برای تعیین شاخه صعودی هیدروگراف سیل بدست خواهد داد. نتایج حاصل از این تحقیق برای جریانهای همگرا مؤید نتایج بدست آمده در مورد جریانهای موازی میباشد. پیچیدگی معادلات حاکم بر جریانهای همگرا در آن حد است که روشهای حل ارائه شده برای بخصوص شاخه صعودی هیدروگراف بسیار محدود میباشد. روش زمان - مساحت یکی از مناسب ترین و ساده ترین تکنیکهای روندیابی حوضهها میباشد و بالقوه میتواند به عنوان یک مدل توزیعی مورد استفاده قرار گیرد. کاربرد روش زمان - مساحت با نرم افزارهای GIS به سهولت امکان پذیر است. نتایج حاصل از تحقیق حاضر امکان استفاده گسترده از این روش را با حذف محدودیت تعیین تجربی موقعیت خطوط همزمان پیمایش فراهم مینماید.
توسعه پایدار و بهره برداری بهینه از منابع آب زیرزمینی بستگی به صحت تعیین پارامترهای هیدرولیکی آبخوانها دارد. روشهای متفاوتی برای تعیین پارامترهای هیدرولیکی آبخوان وجود دارد. یکی از روشهای کلاسیک جهت تخمین این پارامترها آنالیز دادههای آزمایش پمپاژ با روشهای گرافیکی است. امروزه روشهای بهینهسازی احتمالاتی از قبیل شبیه سازی آنیله، الگوریتم ژنتیک(GA1) و... که برپایه قوانین تکامل بیولوژیکی استوار هستند، بواسطه قابلیتهای فراوان با اقبال مجامع تحقیقاتی روبرو شده اند. در این مقاله کارایی روش GA در تخمین پارامترهای هیدرولیکی سفرههای تحت فشار از دادههای آزمایش پمپاژ مورد ارزیابی قرار گرفته است. بدین منظور با استفاده از GA پارامترهای چهار سفره تحت فشار برآورد و با نتایج حاصل از روشهای گرافیکی مقایسه گردیده است. مقایسه نتایج حاصله نشان میدهند که تکنیک هوشمند GA روشی کارا، قابل اعتماد و قوی جهت تخمین پارامترهای هیدرولیکی سفره تحت فشار میباشد.
مطالعه مقادیر حدی بارش و رویدادهای حدی ناشی از آن از اهمیت ویژهای در سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای بخشهای مختلف مانند کشاورزی، مدیریت آب، شهرسازی و ساختمان و راه و ترابری برخوردار است به نحوی که در سالهای اخیر توجه زیادی به روشهای مختلف تحلیل آن، معطوف شده است. در این تحقیق به منظور بررسی مقادیر حدی بارش، با استفاده از دادههای روزانه بارش 27 ایستگاه سینوپتیک با دادههای مطمئن و قابل پوشش دوره نرمال استاندارد 1990-1961، نمایههای حداکثر بارش یک روزه )(، حداکثر بارش 5 روز متوالی ) (، نمایه ساده شدت بارش ) (، تعداد روزهای با بارش مساوی و یا بیشتر از 10، 20 و 25 میلی متر ) , , ( ، تعداد روزهای خشک متوالی ) (، تعداد روزهای تر متوالی (CWD)، جمع سالانه بارش روزهای خیلی تر ) (، جمع سالانه بارش روزهای فوق العاده تر ) ( و جمع سالانه بارش روزهای تر ) ( محاسبه و روند تغییرات آنها در دوره 2003-1951 بررسی شده است. به طور کلی هر سه حالت ایستا، روند مثبت و منفی از نمایههای فوق در سطح کشور مشاهده گردید. اما در حالیکه در برخی از مناطق مانند هرمزگان، اصفهان و تهران روند اکثر نمایهها مثبت ودر انطباق با یافتههای هیات بین الدول تغییر اقلیم (IPCC) حاکی از احتمال تعداد رخدادهای بارشهای حدی به ویژه در مناطق حاره بوده، در برخی از مناطق مانند آذربایجان و فارس نیز روند اکثر نمایهها منفی و بر خلاف آن تشخیص داده شده است. روند مثبت در 10 نمایه ایستگاه بابلسر و روند منفی در 10 نمایه در ایستگاههای بوشهر و تبریز و معنی داری منفی 7 تای آن در تبریز در سطح معنیداری 05/0، همگی گویای پیچیدگی خاص رفتار حدی بارش در کشور هستند. باید توجه داشت که رخداد برخی از مقادیر بارش خیلی ناهنجار، مانند جمع بارش سالانه 1 میلیمتر ایستگاه بندرعباس در سال 1962 در شیب روند اکثر نمایهها تاثیر قابل ملاحظهای داشتهاند.
در مقاله حاضر مدل یک بعدی هیدرودینامیکی و کیفی FASTER معرفی شده است. این مدل اولین بار توسط کاشفیپور در مرکز تحقیقات آب دانشگاه کاردیف انگلستان توسعه پیدا کرد. در این مدل سطح آب و دبی به کمک حل عددی فرم کامل معادلات غیر همگام سنت و نانت تعیین میگردند. روش کرانک نیکلسون به شکل تفاضل مرکزی بکار گرفته شده و با بهرهگیری از سیستم یک در میان یا Staggered معادلات خطی ایجاد شده و با روش ضمنی الگوریتم توماس حل میشوند. در مدل FASTER روشی برای حل معادلات تحت عنوان تکنیک خط تأثیر یاInfluence Line Technique بکار گرفته شده که مدل را قادر میسازد در حل کلیه آبراههها و تقاطعها بصورت ضمنی باقی بماند. بخش کیفی مدل FASTER قادر است 11 نوع آلودگی از جمله کلیفرمها، BOD، DO، ترکیبات نیتروژن، فسفر و ... را مدل نماید. در این مقاله مدل FASTER به کمک دو مثال در بخش هیدرودینامیک شامل حل جریان همگام و متغیر تدریجی در لوپها و جریان غیر همگام انتقال موج بالادست و یک مثال استاندارد در بخش کیفی صحتسنجی گردید.
برای دستیابی به توزیع مکانی برف، عملکرد برخی از عوامل توپوگرافی شامل ارتفاع، زاویه و جهت شیب بعنوان پارامترهای موثر بر عمق برف مورد بررسی قرار گرفتند. به این منظور، عملیات برف سنجی در اوایل اسفند ماه 1384 در 258 نقطه واقع در محدوده ای به مساحت 2/5 کیلومتر مربع و دامنه ارتفاعی از 2287 متر تا 2933 متر در حوضه صمصامی انجام شد. برای بررسی تأثیر پارامترهای مذکور بر عمق برف از روش تحلیل همبستگی استفاده گردید. نتایج نشان داد که همبستگی عمق برف با ارتفاع تا 2780 متر، مستقیم و در سطح 5 درصد معنی دار می باشد. حال آنکه در ارتفاعات بالاتر این ارتباط معکوس و بی معنی بدست آمد. همبستگی عمق برف با زاویه شیب، در بازه 8/3 تا 85/14 درجه معکوس و لیکن در سطح 5 درصد معنی دار نگردید. این ارتباط برای زوایای بیشتر از 85/14 درجه دارای همبستگی مستقیم ولی بی معنی بود. عمق برف انباشته با جهت شیب صفر تا 166 درجه (آزیموت)، در سطح 5 درصد همبستگی نسبتاً خوب و معنی داری از خود نشان داد. این در حالی است که با جهتهای 172 تا 204 و 206 تا 359 درجه، همبستگی معنی داری در سطح مذکور بدست نداد.
ذرات معلق در آب رودخانه که تبدیل به رسوب میشود از مشکلات اصلی مدیریت سدها میباشد. لذا پیش از احداث سدها و سایر تاسیسات هیدرولیکی نیاز به مطالعه بار معلق رودخانهها میباشد. بدیهی است که با توجه به محدود بودن دورههای آماری و تغییرات گسترده شرایط هیدرولوژیکی و حفاظتی حوضه آبریز و رودخانه عموماً استفاده از روشهای درونیابی یا برونیابی ضروری میشود که بالطبع احتمال خطا را افزایش میدهد میدهد. در این مطالعه با توجه به عدم وجود ایستگاه بروی رودخانه صیدون تحلیلی بروی ایستگاههای موجود در منطقه انجام گردید و با توجه به رابطه نسبت سطح، رابطه به حوضه تعمیم گردید. لذا با استفاده از آمار ایستگاههای هیدرومتری پیرامون و همچنین با استفاده از روشهای منحنی سنجه تک خطی، منحنی سنجه دوخطی و منحنیهای سنجه فصلی و روش تعدیل بار رسوبی (FAO-1981) مقادیر رسوب برآورد گردید و نتایج بدست آمده با نتیجه روش پسیاک مقایسه گردید و بهترین روش برای منطقه معرفی گردید.