unavailable
unavailable
بـهینه سـازی بهره برداری از مخازن یکی از مهمترین مسائل مطرح در زمینه مدیریت منابع آب میباشد. در واقع نیاز مـبرم به اسـتفاده صـحیح از منـابع آب و انرژی، لزوم انجام برنامهریزی جامع و بهرهبرداری صحیح از سدها را بیش از پیش روشن میسازد. در حال حاضر تحقـیقات گستردهای در مورد تعمیم روشهای بهینهسازی تک هدفه به چند هدفه برای سیستمهای چند مخزنی با پیچیدگیهای بیـشتر در حال مطالعه و بررسی میباشد. در این مقاله، مسأله بهینهسازی بهره برداری از سیستم مخازن با سه هدف مختلف تأمین نیازهای آبی پایین دست، کنترل سیلاب و استفادههای تفریحی از مخازن برای سیستم دو مخزنه در حوضه آبریز سفیدرود (واقـع در شمال ایران)، براساس برنامهریزی آرمانی مدلسازی شده است. با مقایسه نتایج مدلهای تحقیق، مدلی که دارای شاخص عملکرد مخزن مناسب تری بود به عنوان مدل برتر انتخاب گردید. در نهایت جهت منظور کردن عدم قطعیت و همچنین برای به دست آوردن روش کلی بهرهبرداری از سیستم مخازن و به دلیل این که قواعد زبانی مزیت قابل توجهی در فهم بهتر و تفسیر آسانتر سیستم دارد، سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیقی ساخته شد. نتایج تحـقیق، حاکی از موفقیت مدل به کار گرفته شده در مدیریت صحیح سیـستم دو مخزنه مورد نظر میباشد.
مدل تخصیص مشارکتی آب به عنوان یک مدل جامع برای تخصیص کارا و منصفانه آب در یک حوزه رودخانه طراحی شده است. این مدل شامل دو مرحله میباشد: مرحله اول، تخصیص اولیه آب، که با استفاده از مدل لکسیکوگرافیکی حداقل- حداکثر نسبت کمبود آب، آب بین مصرف کنندگان تخصیص داده میشود و مرحله دوم،تخصیص مجدد آب و منافع خالص جهت رسیدن به یک تخصیص کارا و بهینه از طریق انتقال آب که شامل سه زیر مدل برنامهریزی آب آبیاری، مدل هیدرولوژیکی ـ اقتصادی حوزه رودخانه و تئوری بازی مشارکتی میباشد. این بررسی به منظور تخصیص بهینه منابع آب مخازن چاه نیمه با از استفاده مدلهای نظریه بازیها در یک دوره 12 ماهه درسال 1384 انجام شد. نتایج حاصل از تخمین مدل لکسیکوگرافیکی حداقل- حداکثر نسبت کمبود آب نشان داد، نسبت رضایتمندی برای آب شرب از 89/0 تا 1 متغیر بوده که برای بخش کشاورزی بین 1 تا 49/0 و برای آب تخصیصی به مخازن این نسبت برای همه ماهها کمتر از یک بدست آمد. نتایج حاصل از مدل هیدرولوژیکی ـ اقتصادی حوزه رودخانه نشان دادند که سود و مقدار آب تخصیصی در کل دوره مورد بررسی برای آب شرب در حالت تخصیص بهینه نسبت به تخصیص اولیه افزایش و برای بخش کشاورزی کاهش یافته است. در جریان تخصیص مجدد سود بر مبنای مفهوم ارزش شاپلی بیشترین سود متعلق به آب شرب زاهدان بود که دارای بیشترین دریافتهای جانبی از دیگر شرکاء و منافع افزوده درکل دوره میباشد. کمترین سود نیز متعلق به بخش کشاورزی بوده است.
ضرایب زبری در سواحل رودخانهها و دشتهای سیلابی تحت تأثیر دو عامل عمده یعنی شرایط جریان و مشخصات پوشش گیاهی است. در این میان یکی از مهمترین پارامترهای مشخصات پوشش گیاهی بحث تراکم و انعطاف پذیری آن است. تاکنون تحقیقات زیادی در زمینه اثر پوشش گیاهی روی ضریب زبری در سواحل رودخانهها و دشتهای سیلابی انجام شده اما بحث تراکم گیاهی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور این تحقیق جهت بررسی تاثیر تراکم و انعطاف پذیری پوشش گیاهی روی ضرائب زبری انجام شد. در بررسی که با استفاده از مدل آزمایشگاهی روی سه نوع پوشش گیاهی در حالت غیر مستغرق انجام شد اثر آنها روی ضریب زبری در چهار حالت تراکم مورد بررسی قرار گرفت. از نتایج این بررسی میتوان به تغییرات خطی ضرائب زبری نسبت به میزان تراکم اشاره کرد. میزان کاهش ضریب زبری در هر تراکم گیاهی، بطور متوسط بین هشت الی ده درصد نسبت به حالت متراکم تر در شرایط یکسان جریان یعنی سرعت و عمق جریان (درصد استغراق) بدست آمد. همچنین در سرعتهای و تراکم یکسان، بدلیل انعطاف پذیری متفاوت پوشش گیاهی ضریب زبری متفاوت بدست آمد.
این تحقیق تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر رواناب حوضه قرنقو در دوره 2039-2010 میلادی را با لحاظ نمودن عدم قطعیت مربوط به مدلهای AOGCM1 و سناریوهای انتشار گازهای گلخانهای، بررسی مینماید. ابتدا مقادیر دما و بارش ماهانه هفت مدل AOGCM تحت سناریوهای A2 و B2 در دوره آتی و دوره پایه 2000-1971 برای حوضه، تهیه شده و سپس کوچک مقیاس شدند. نتایج نشان از کاهش بارندگی و افزایش دما در دوره آتی داشته، بهطوری که دمای حوضه در دوره آتی برای سناریوی A2 بین 2/0 تا 3 و برای B2 بین 3/0 تا 4 درجه سانتیگراد نسبت به دوره پایه افزایش مییابد. همچنین حوضه در دوره آتی شاهد افزایش بارندگی برای فصل پاییز و کاهش آن برای فصل تابستان بوده و محدوده تغییرات بارش برای سناریوی A2 بین 93- تا 139% و برای B2 بین 61- تا 157% خواهد بود. برای دخالت عدم قطعیت مدلهای AOGCM، این مدلها وزندهی شدند. با واسنجی مدل IHACRES رابطه بارش ـ رواناب ماهانه حوضه شبیهسازی شده و با استفاده از روش مونت کارلو تعداد 2000 نمونه از تابع توزیع احتمالاتی ماهانه دما و بارندگی کوچک مقیاس شده حوضه، تولید گردید. با معرفی این مقادیر به IHACRES، 2000 سری رواناب ماهانه در دوره آتی شبیهسازی گردید. نتایج نشان میدهند که متوسط رواناب سالانه درازمدت در دوره آتی به میزان 73/1 برای A2 و 44/0 متر مکعب بر ثانیه برای B2 نسبت به دوره مشاهداتی افزایش نشان میدهد. این افزایش رواناب برای سناریو A2 بیشتر از سناریوی B2 خواهد بود.
در این مطالعه کارایی مدل تحقیقاتی و پیشبینی وضع هوا (WRF)1 برای پیشبینیهای بارندگی تجمعی 24 ساعته در کشور ایران تعیین شده است. پیشبینیهای روزانه برای دوره اول نوامبر 2008 تا 30 ژوئن 2009 برای بردهای 24، 48 و 72 ساعته راست آزمایی شدهاند. فرایند راست آزمایی به طور جداگانه برای سه گستره بارش و نیز 9 منطقه مختلف کشور با استفاده ازجدول توافقی 2×2 و کمیتهای راست آزمایی وابسته به این جدول انجام شده است. با اینکه بارش مشکلترین پارامتر برای پیشبینی است نتایج راست آزمایی مهارت قابل قبولی را از پیشبینیهای مدل WRF نشان میدهد. با توجه به مقادیر بزرگتر از یک کمیت اریبی نتایج نشان میدهد که به طور کلی مدل فراپیشبینی دارد. در شمال کشور که پربارشترین مناطق هستند مقدار کمیت TS بیش از 50/0 است که بالاترین دقت مدل را برای پیشبینی بارش در بین مناطق مختلف نشان میدهد و در مناطق کم بارش شرق و جنوب شرق کشور کمیت TS با مقادیر کمتر از 40/0 کمترین دقت مدل را در بین مناطق مختلف کشور نشان میدهد. همچنین ارزش اقتصادی پیشبینیهای این مدل برای نسبتهای هزینه به ضرر کمتر از 40/0 به بیش از 60/0 نیز رسیده است که استفاده عملیاتی پیشبینیهای این مدل را توصیه پذیر میسازد.
تغییرات در روند بارندگی میتواند نشانهای از تغییر اقلیم جهانی باشد. هر چند بررسی وجود روند در دادههای آب- اقلیمی میتواند در دو مقیاس نقطهای و منطقهای صورت گیرد، اما مطالعات کمتری به این موضوع در مقیاس منطقهای توجه نموده است. در این مطالعه چگونگی روند تغییرات در مقادیر حداکثر بارش 24 ساعته و میانگین بارندگی سالانه در یک دوره آماری 30 ساله در 35 ایستگاه بارانسنجی در استان مازندران با استفاده از آزمون غیر پارامتری من-کندال در دو مقیاس منطقهای و نقطهای بررسی شده است. روش TFPW برای رفع اثرات همبستگی متوالی بر آزمون من-کندال، و همچنین اثر خود-همبستگی در سریهای زمانی استفاده شد. نتایج آزمون من-کندال منطقهای نشان داد که اگر استان مازندران یک منطقهی واحد در نظر گرفته شود، هیچ روندی در سری زمانی حداکثر بارش 24 ساعته در سطح معنی داری 5% مشاهده نمیشود. اما اگر با استفاده از تحلیل خوشهای فازی استان مازندران به نواحی هیدرولوژیکی تقسیم گردد، مشاهده میشود که در قسمت غربی استان مازندران روند معنی داری در سطح 5% وجود دارد. بررسی وجود روند در سری زمانی میانگین بارش سالانه نیز نشان داد که کل استان مازندران دارای روند صعودی در سطح معنی دار 1% است.
یکی از روشهای محافظت و تثبیت سواحل رودخانهها استفاده از آبشکن میباشد. استفاده از آبشکن باعث انحراف جریان از کنارهها گردیده، آن را به سمت محور اصلی رودخانه هدایت کرده که این امر سبب حفاظت سواحل می گردد. با انحراف جریان به سمت محور رودخانه، بحث آبشستگی در دماغه آبشکن مطرح می گردد. اگر عمق آبشستگی به پی آبشکن برسد، سبب واژگونی و تخریب آبشکن گردیده و خسارات فراوانی را به همراه خواهد داشت. در این مقاله با انجام مطالعات آزمایشگاهی به بررسی اثر توام طول آبشکن و قطر مصالح بستر بر آبشستگی پیرامون آبشکنT شکل مستقر در قوس 90 درجه پرداخته شده است. نتایج آزمایشات بیانگر این است که ابعاد چاله آبشستگی (شامل حداکثر عمق آبشستگی، طول چاله آبشستگی در بالادست آبشکن و حداکثر عرض چاله آبشستگی) با طول آبشکن نسبت مستقیم دارند در حالیکه حداکثر عمق آبشستگی و طول چاله آبشستگی در بالادست آبشکن باقطر متوسط مصالح نسبت معکوس دارد.
در این مطالعه با استفاده از مدل سازی و به کارگیری بعضی از پارامترهای روش DRASTIC و همچنین نقش تراکم جمعیتی در نواحی شهری به کمک نرم افزار Arc GIS 9.3 به بررسی آلودگی آبخوان در نواحی شهری پرداخته است و نواحی در خطر آلودگی بالا و متوسط و کم مشخص شده است. اگرچه روش DRASTIC برای بیشتر دشتهای وسیع بکار گرفته میشود اما با ارزیابی بعضی از پارامترها دراستیک در نواحی شهری و سایر عوامل موثر با کمک مدل شبه دراستیک میتوان آلودگی آبهای زیرزمینی را در نقاط شهری بررسی کرد. در این مطالعه به کمک پارامترهای عمق تا سطح ایستابی، تغذیه خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، محیط غیر اشباع و هدایت هیدرولیکی نقاط در معرض آلودگی آبخوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که منطقه مورد مطالعه شهری میباشد، شرایط خاص منطقه مورد بررسی قرار گرفته است، به طوری که نقش بافت خاک سطحی در مناطق شهری با توجه به نقش آن در کاهش در آلایندگی آبخوان زیاد ارزشگذاری شده است. همچنین با توجه به نقش فاضلاب شهری در آلودگی آبخوان، میزان تراکم جمعیت در نقاط مختلف شهر به عنوان یک پارامتر مهم مورد ارزشیابی قرار گرفته و به پارامترهای دراستیک اضافه شده است. به طور کلی نتایج مطالعه نشان داد که بیشترین نقاط در معرض آسیبپذیری بالا در مناطق مرکزی و جنوبی و غربی آبخوان و همچنین در نواحی جنوب شرقی میباشد.
در این پژوهش اثر کنترلکنندگی دبی بر میزان غلظت متغیرهای کیفی آب بررسی و قابلیت مدلسازی روابط میان غلظت برخی از متغیرهای کیفی آب و میزان دبی جریان آب در 61 نمونه برداشت شده، طی آبان 1386 لغایت تیر 1387، در وضعیتهای مختلف هیدرولوژیکی جریان پایه، سیلابی و برداشت شن و ماسه در آبخیز آموزشی - پژوهشی دانشگاه تربیت مدرّس ارزیابی شد. نتایج بهدست آمده ارتباط میزان کلراید در جریان پایه، کدورت و نیترات در جریان پایه و سیلابی و همچنین سختی و قلیائیت در هنگام برداشت شن و ماسه با ضریب همبستگی بهترتیب بیش از 509/0 (001/0>p)، 063/0 (01/0>p) و 508/0 (01/0>p) با خطای تخمین کمتر از 64 درصد با میزان دبی در زمان مربوطه را تائید نمود.