ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد ندارد
دریاچه بختگان مانند دیگر دریاچه ها و تالابها کاملا به وضعیت منابع آبى حوضه آبریز مربوطه وابسته می باشد. امروزه این دریاچه کاملا خشک شده است. در این میان، برخی متخصصان علت آن را خشکسالی و نیز برخی فعالیتهای انسانی از جمله افزایش مصرف در بالادست و ایجاد سدهایی چون ملاصدرا و سیوند برشمرده اند. در این مقاله به بررسی اثر هر کدام از عوامل نامبرده بر تغییرات پهنه آبی دریاچه از سال 1355 تا سال 1393 هجری خورشیدی پرداخته شده است. برای این منظور از تصاویر ماهواره ای Landsat و نیز داده های بارندگی و دبی ایستگاه های وزارت نیرو در حوضه ی دریاچه ی بختگان و رودخانه ی کر استفاده شده است. برای تعیین میزان تغییرات پهنه آبی دریاچه از روش طبقه بندی بیشترین احتمال به منظور طبقه بندی تصاویر و از روش مقایسه پس پردازشی برای صحت سنجی کاربری های طبقه بندی شده دریاچه بختگان و محدوده پیرامون آن استفاده شد. نتایج حاصل نمایانگر آن بود که کاهش بارندگی و مهمتر از آن افزایش سطوح زیر کشت آبی در بالادست دریاچه بختگان و درنتیجه افزایش مصرف آب برای آبیاری، باعث خشک شدن کامل دریاچه بختگان شده اند. در این بین عامل دوم سبب تبدیل شدن کمبود آب ناشی از خشکسالی به بحران آب در منطقه شده است.
چالش بین ایران و افغانستان ابعاد گسترده ای دارد که از مهمترین آنها کشت خشخاش در این کشور و تامین آب شرق ایران از طریق رودخانههای هیرمند میباشد، چالشی که مصرف آب، نقطه مشترک آنها است. در این تحقیق تلاش شد تا با استفاده از نظریه بازیها نگاه نویی را در تعاملات دو کشور مد نظر قرار داد. بدین ترتیب که با ارائه مشوقهایی از سمت ایران مانند انتقال تکنولوژی کشاورزی، میزان آب قابل دستیابی برای ایران افزایش و سطح زیر کشت خشخاش کاهش یابد. نتایج نشان داد که قیمت این محصول در تحقق این همکاری استراتژیک بسیار تعیین کننده خواهد بود، بطوریکه ظرفیت این نوع مشوقها تا حدود 200 دلار در کیلوگرم خشخاش کارآیی دارد و با افزایش قیمت بشدت از این ظرفیت کاسته خواهد شد. اما، تاکید تحقیق، لزوم تغییر مذاکرات دو کشور از صرف تنها آب به ترکیب مبحث آب و دیگر حوزهها میباشد که میتواند شرایط برد-بردی را برای دو کشور رقم زند.
به منظور عرضه مطمئن آب و رعایت اولویتهای تخصیص مختلف، نیاز به برنامهای دقیق و کامل است. در این مقاله تخصیص منابع آب یک حوضه آبریز با استفاده از دو روش تخصیص عمومی و تخصیص مبتنی بر بازار آب مورد توجه قرار گرفته است. منطقه مورد مطالعه در این تحقیق، حوضه آبریز بالخلیچای در استان اردبیل می باشد. ابتدا با هدف مدلسازی تخصیص عمومی، با استفاده از یک مدل بهینهسازی غیر خطی، سود خالص کشاورزان با تعیین سطح زیر کشت محصولات هر منطقه و همچنین مقدار آب تخصیص یافته بهینه به هر یک از مناطق محاسبه شده است. در مرحله دوم، برای تخصیص بازار آب، مدل بهینهسازی با تابع هدف ارزش اقتصادی آب و با وجود امکان مبادله حقابهها توسعه داده شده است. پس از تخصیص آب، برای رعایت عدالت و تشکیل بازار پایدار، باید پرداختهایی بین شرکتکنندگان صورت گیرد. برای بازتخصیص سود حاصل از تشکیل بازار از مفهوم ارزش شاپلی استفاده شده و با تشکیل ائتلافهای مختلف، سود حاصل از برقراری بازار بصورت عادلانه توزیع شده است. حجم مبادلات مناطق و مقادیر آب اختصاصیافته نهایی، متغیرهای مدل می-باشند. با تشکیل بازی همکارانه، سود کلیه مصرفکنندگان با تشکیل بازار افزایش خواهد یافت. بر اساس نتایج این تحقیق، تشکیل بازار آب در منطقه بالخلیچای با انتقال آب به مصارف با ارزش سایهای بالاتر، میتواند سبب افزایش بهرهوری مصرف آب گردد. بر اساس نتایج، با تشکیل بازار در منطقه مورد مطالعه، امکان مبادله 18 درصد حقابههای تخصیصیافته فراهم میگردد که این حجم مبادلات، سبب افزایش در حدود 9 درصد سود می شود.
یکی از کارآمدترین و مؤثرترین راهکارهای موجود برای مدیریت تقاضای آب توجه به جنبههای اقتصادی از جمله بازارهای آب است. پس از برقراری ساختارهای اجتماعی و قانونی، برای ورود متقاضیان به بازار آب، فراهم شدن بسترهای فنی مناسب نیز ضروری بهنظر میرسد. به همین دلیل در این مقاله، به پیادهسازی بسترهای فنی در راستای تشکیل بازار آب در پنج مزرعه همجوار شبکه آبیاری مهیار واقع در حوضه ابریز زایندهرود پرداخته میشود. بهاینترتیب که با تدوین یک مدل بهینهسازی، الگوی کشت جدید و میزان حجم تبادلی بین مزارع از روشهای فنی مختلف در هر ماه تعیین گردید. تابع هدف شامل حداکثرسازی سود کشاورزان و محدودیتها شامل محدودیت آب، زمین و سرمایه میباشد. جهت بررسی روشهای مختلف فنی انتقال آب زیرزمینی، هزینههای مرتبط با دو روش انتقال با پمپاژ سطحی و استخراج از آبخوان مشترک در مدل وارد شد. مدل مذکور در شرایط خشکسالی پیادهسازی و اجرا شد. در این شرایط آب سطحی از حقابه قانونی کشاورزان کسر میشود. نتایج مطالعه نشان داد که بازده برنامهای کشاورزان پس از ایجاد بازار به میزان 28 درصد نسبت به حالت پایه افزایش مییابد. همچنین حجم آب مبادله شده در بازار 47 درصد از حجم آب مصرفی است که نشاندهنده مشارکت بالای کشاورزان در بازار، جهت تخصیص بهینهتر آب است.
امروزه مدلهای شبیهسازی کیفی امکان ارزیابی گسترهای متنوع از سناریوهای بالقوه در آینده را برای متخصصین منابع آب فراهم مینمایند. مدل دو بعدی هیدرودینامیک و کیفیت آب CE-QUAL-W2 با قابلیتهای جدید و ارتقاء یافته در نسخه 72/3، امکان ارائه راهحلهای بالقوه برای مدیریت دمای آب پایاب سد، تعیین ظرفیت زیستگاهی مناسب آبزیان و ارزیابی عملکردهای زیستمحیطی را تحت سناریوهای مختلف بهرهبرداری فراهم می نماید. در این تحقیق با انتخاب سد مخزنی کرخه به عنوان مورد مطالعاتی، تامین شرایط دمایی مناسب در طی ماههای اسفند تا اردیبهشت برای تخمریزی ماهیان پایاب سد با اصلاح اتوماتیک نحوه بهرهبرداری از سد با ساختار برداشت انتخابی، بررسی جایگاه زیستی گونههای ماهی ارزشمند رودخانه در مخزن سد، ارزیابی عملکردهای زیستی در مخزن (دما و پارامترهای کیفیت آب) تحت سناریوهای مختلف بهرهبرداری مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین تاثیر فعالیت احتمالاتی پرورش ماهی در مخزن بر کیفیت آب مخزن با در نظر گرفتن شاخص فسفر و کلروفیلآ مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. نتایج این مطالعات نشان میدهد با اصلاح اتوماتیک نحوه بهرهبرداری از مخزن با ساختار برداشت انتخابی، دمای پایاب به میزان 86/0 درجهسانتیگراد برای حیات آبزیان بهبود مییابد. همچنین مقایسه عملکردهای زیستی مخزن تحت سناریوهای مختلف بهرهبرداری گویای برتری سناریوی 1، نسبت به بقیه سناریوها است.
آگاهی دقیقتر از مولفههای بیلان آب در سطح حوضههای آبریز، به فهم بهتر رفتار هیدرولوژیک حوضهها کمک شایانی خواهد نمود. در این تحقیق تاثیر کاربرد دو مولفه رواناب و تبخیر- تعرق واقعی در مدلسازی حوضه آبریز نیشابور (9500 کیلومتر مربع) در قالب مدل SWAT (Soil Water Assessment Tool) مورد بررسی قرار گرفت. مدل یکبار به کمک دادههای رواناب و بار دیگر به صورت ترکیبی و با استفاده از دادههای رواناب و تبخیر- تعرق واقعی به-دست آمده از تکنیک سنجش از دور، واسنجی و رفتار آن در برآورد همین دو مولفه در دوره زمانی جداگانهای اعتبارسنجی شد. نتایج آنالیز حساسیت مدل نشان داد که پارامترهایی نظیر آب قابل دسترس، ضریب جبران کننده تبخیر از سطح خاک و ضریب جبران کننده جذب رو به بالای آب توسط گیاه بیشترین حساسیت را به تغییرات ورودی مدل از خود نشان دادند. نتایج نشان داد که ریشه میانگین مربعات خطا در برآورد رواناب در مرحله اعتبارسنجی و در سه ایستگاه آبسنجی اندراب، خرو مجموع و حسینآباد برای مدل واسنجی شده بر اساس رواناب در بازه 06/0 تا 19/0 و برای مدل ترکیبی در بازه 02/0 تا 09/0 متر مکعب در ثانیه متغیر بود. اما نقش استفاده از هر دو مولفه رواناب و تبخیر- تعرق واقعی در پیشبینی تبخیر- تعرق واقعی برجستهتر بود. ریشه میانگین مربعات خطا در برآورد تبخیر- تعرق واقعی در سه زیرحوضه منتخب و برای مدل واسنجی شده بر اساس رواناب در بازه 10 تا 52/18 و برای مدل واسنجی شده ترکیبی در بازه 84/6 تا 82/7 میلیمتر در ماه متغیر بود
در تحقیق حاضر از الگوریتم DREAM(ZS) (از الگوریتمهای مبتنی بر مونت کارلو زنجیره مارکوف) بهمنظور بررسی عدم قطعیت پارامترهای مدل-هیدرولوژیکی HEC-HMS در حوزهآبخیز تمر به مساحت 1530کیلومترمربع واقع در استان گلستان استفاده شد. از سه رویداد برای واسنجی و یک رویداد در اعتباریابی استفاده گردید و تعداد 24 پارامتر واسنجی برای کل حوزه درنظر گرفته شد. همچنین تأثیر 5 تابع درستنمایی بر روی نتایج روش DREAM(ZS) ارزیابی گردید. توابع درستنمایی L1 تا L3 بهعنوان توابع درستنمایی غیرصریح (informal) و توابع درستنمایی L4 و L5 به عنوان توابع درستنمایی صریح (formal) در نظر گرفته شدند. تابع درستنمایی L1، راندمان ناش ساتکلیف (NS) میباشد. L2، حداقل میانگین مربعات خطا است. تابع درستنماییL3، از واریانس خطای تخمین مدل استفاده میکند. تابع درستنمایی L4، ارتباط بین برازش حداقل مربعات استاندارد (SLS) و استنباط بیزی را مشخص میکند. در تابع درستنمایی L5، وابستگی پیاپی خطاهای باقیمانده با استفاده از مدل خودرگرسیون مرتبه اول باقیماندههای خطا (AR) محاسبه میشود. نتایج نشان داد که حساسیت پارامترها وابسته به انتخاب تابع درستنمایی بوده و حساسیت همه پارامترها در برابر توابع مختلف درستنمایی یکسان نیستند. بیشتر پارامترها توسط تابع درستنمایی L4 و L5 بهتر تعیین شده و حساسیت بالایی را به عملکرد مدل نشان دادند. مقدار فاکتور P عدم قطعیت کل نشان داد که 75 تا 100 درصد مشاهدات دربازههای عدم اطمینان 95% پیشبینی مدل قرار می گیرد. نتایج بررسی معیارهای ارزیابی عدم قطعیت شامل فاکتورP، فاکتور R، RMSE، KGEو NS نشان داد که عملکرد DREAM(ZS) با توابع درستنمایی L4 و L5 بهتر از توابع دیگر درستنمایی است.
کشاورزی بهعنوان عمدهترین مصرفکننده آب در دشت قزوین بیشترین حساسیت را نسبت به خود برانگیخته است. در این تحقیق از مفاهیم حسابداری آب و تجارت آب مجازی برای تعیین ترکیب کشت بهینه در دشت قزوین برای مدیریت بهتر آب کشاورزی استفاده شد. مجموع ردپای آب مجازی و ردپای منابع آبی در تولید محصولات اصلی منطقه برای دوره 2014-2003، بهترتیب حدود 2053 و 1411 میلیون مترمکعب در سال است. سهم صادرات از ردپای آب مجازی، ردپای منابع آبی و سودخالص منطقه بهترتیب حدود 8/49، 5/55 و0/55 درصد است. حذف صادرات محصولات اصلی کشاورزی باعث افزایش میانگین ردپای اقتصادی آب از 2/707 به 3/780 مترمکعب بر میلیون ریال میشود. حذف صادرات محصولات اصلی نهتنها به افزایش سودخالص بهازای آب مصرفی کمک نمیکند بلکه باعث کاهش آن نیز میشود. برای تعیین ترکیب کشت با تاکید بر حفظ سطح زیرکشت و درآمد کنونی بخش کشاورزی و صرفهجویی منابع آب منطقه، 12 سناریو تعریف گردید. نزدیکترین سناریوها به-ترکیب کشت کنونی (سناریوهای 9 و 11) با حفظ درآمدکنونی بهترتیب باعث صرفهجویی 3/23 و 8/23 درصدی در مصرف منابع آب میشوند. این سناریوها باعث بهبود ردپای اقتصادی آب بهترتیب به 3/521 و 7/503 مترمکعب بر میلیون ریال میشوند.
شناخت دستاندرکاران سازمانی ، یکی از الزامات اجرایی نمودن برنامهریزیها و اعمال مدیریت مشارکتی منابع آب میباشد. بر اساس روش تحلیل شبکه میتوان با نگاهی جامعنگر و قابل اندازهگیری الگوهای ساختاری ناشی از روابط متقابل دستاندرکاران مختلف را در یک نظام پیچیده و چندوجهی مورد مطالعه قرار داده و نقش آنها را برای استقرار نظام به هم پیوسته و مشارکتی منابع آب مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با هدف بهرهگیری از الگوی تحلیل شبکهای برای شناخت ساختار قدرت و چگونگی توزیع آن بهعنوان تابعی از روابط و چیدمان نهادهای دخیل در مدیریت منابع آب در دشت گرمسار صورت گرفته است. در این ارتباط، ابتدا تعداد 29 نهاد مرتبط با مدیریت منابع آب بر اساس مرزهای اکولوژیک و شبکهای مورد شناسایی قرار گرفته و سپس از طریق مصاحبههای نیمه ساختاریافته، پیوند تبادل اطلاعات و همکاری مورد بررسی قرار گرفت. درنهایت بر اساس شاخصهای مرکزیت درجه، مرکزیت بینابینی و مرکزیت بردار ویژه، و مرکزیت بتا، میزان قدرت، نفوذ و قابلیت کنترل هریک از دستاندرکاران در شبکه مشخص شد. نتایج این تحقیق، نشاندهنده نامتوازن بودن ساختار قدرت دستاندرکاران سازمانی برای استقرار نظام مدیریت مشارکتی منابع آب میباشد.
با توجه به محدودیت منابع آب، بررسی وضعیت کمی آب ذخیره گاههای آبی برای برنامهریزی جهت مصارف مختلف آب و نیز پایش روند رسوب گذاری در ذخیره گاههای آبی امری ضروری میباشد. در این مطالعه به منظور بررسی توانایی سنجندههای چند طیفی در مطالعات عمق سنجی، از تصویر ماهواره LANDSAT-8 ، سنجنده OLI در دی ماه سال 1393برای تهیه نقشه عمق آب ذخیرگاههای آبی چاهنیمه و نقشه اراضی مجاور آن استفاده گردید. لذا ابتدا بوسیله قایق، عمق آب قسمتهای مختلف دریاچه با متر، اندازهگیری شد. با استفاده از داده های، ماهواره ای شاخص های مطاللعات آب، مانند NDMI، WRI ، AWEL،NDWI و MNDWI تهیه شد. با اعمال رگرسیون خطی ساده بین شاخصهای تهیه شده و اعماق اندازهگیری شده ضریب توصیف مدل هر شاخص برای عمق آب محاسبه که در این بینف شاخص MNDWI دارای بیشترین ضریب توصیف با دادههای عمق برابر 85/0 بود. نقشه عمق آب با طبقهبندی مجدد شاخص MNDWI بر اساس مدل تهیه شده تهیه گردید. نقشه اراضی پیرامونی با استفاده از روشهای محتلف پردازش تصویر تهیه و نقشه نهایی به روش ترکیبی تهیه شد. نتایج نشان داد اعماق 6-4 متر دارای بیشترین سطح میباشد. دقت نقشه تهیه شده با تهیه ماتریس خطا بررسی شد که نتایج قابل قبولی را نشان میداد. بررسی ماتریس خطا کاهش دقت تهیه نقشه با افزایش عمق را نشان میداد که بررسی آماری Z-TEST نشان داد در سطح 01/0 با دقت نقشه اعماق کمتر دارای اختلاف معنی دار، نمیباشد.
کنترل شوری و رفع مانداب از مهمترین دلایل انجام عملیات زهکشی در زمین های کشاورزی می باشد. تخلیه زهاب خارج شده به محیط زیست از مهمترین عوارض به کارگیری زهکش ها می باشد. از آنجا که کاهش عوارض زیست محیطی منجر به افزایش هزینه های اجرایی خواهد شد، هدف از انجام این مطالعه ارائه مدلی به منظور تعیین متغیرهای طراحی زهکش شامل قطر، عمق و فاصله دفن لوله ها به گونه ای است که ضمن توجه به محدودیتهای هیدرولیکی، طراحی زهکش دربرگیرنده اهداف اقتصادی (کاهش هزینه های اجرایی) و زیست محیطی (افزایش کیفیت زهاب خروجی) به صورت توام باشد. به این منظور از روش بهینه سازی NSGA-II که مختص مسائل چند هدفه می باشد، استفاده شده است. همچنین برای اعمال مدل پیشنهادی، اطلاعات شرکت کشت و صنعت سلمان فارسی مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد انتخاب عمق دفن بین 3/1 تا 8/1، فاصله 30 تا 80 متر و قطر 1/0 متر برای لوله زهکش، منجر به تحقق توامان هر دو هدف اقتصادی و زیست محیطی و حصول توسعه پایدار خواهد شد.
با توجه به ماهیت جغرافیایی کشور، خشکسالی از جمله پدیدههایی است که وقوع آن اجتناب ناپذیر می باشد. اما میتوان به کمک آمار و اطلاعات ثبت شده وقوع آن را تا حد امکان پیشبینی کرد. با در نظر گرفتن اهمیت خشکسالی و اثرات آن بر منابع آبهای زیرزمینی، در این پژوهش تأثیر خشکسالی بر کیفیت آبهای زیرزمینی و سطح ایستابی دشت قروه و چهادولی طی 25 سال گذشته مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از متغیّرهای اقلیمی بارش ماهانه (91-1365) و شاخص بارش استاندارد (SPI) برای یافتن خشکسالیها و ترسالیها استفاده شد. طبقهبندی کیفیت آب زیرزمینی دشت قروه و چهاردولی با استفاده از شاخصهای هدایت الکتریکی (EC) و نسبت جذب سدیم (SAR)، به کمک نمودار ویلکاکس انجام شد. همچنین برای مقایسه و پایش تغییرات هدایت الکتریکی (EC) و SAR آب زیرزمینی و سطح ایستابی در سالهای شاخص خشکسالی و ترسالی، با استفاده از روش کریجینگ معمولی نقشههای پراکنش آنها ترسیم شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که کیفیت آب آبخوانهای قروه و چهاردولی در دو کلاس C2S1 و C3S1 بوده و کیفیت در ترسالی به دلیل افزایش برداشت از چاهها بهتر نشده است. سطح آب زیرزمینی در طی دوره آماری بر اثر برداشت از آن دارای روند نزولی معادل با 49 سانتی متر در سال میباشد. بیشترین افتها در سال 1390 نسبت به سال 1365 در قسمتهای شرقی و جنوبی دشت رخ داده است.
در دهههای اخیر افزایش فشارهای جمعیتی، بهبود سطح زندگی و تقاضای در حال افزایش برای کیفیت محیط زیست، دولتها را بر آن داشته تا برای مدیریت کارآمد منابع آب، راهکارهای بهتری ارائه کنند. از آن جا که بخش کشاورزی بزرگترین مصرفکننده آب میباشد، لذا ارائه شیوههای مدیریت منابع آب و تدوین سیاستهای صحیح در این بخش لازم و ضروری به نظر میرسد. در مطالعه حاضر، تحلیل اقتصادی اثرات سهمیه بندی آب آبیاری بر الگوی کشت و سود ناخالص زارعین شهرستان آمل با استفاده از مدل برنامهریزی ریاضی اثباتی مورد بررسی قرارگرفته است. این مدل با استفاده از دادههای سال زراعی 92-1391 و برای مناطقی از شهرستان که دارای کشاورزی آبی میباشند (دشتسر، مرانده، رئیسآباد واسکو محله) ساخته شد. جهت دستیابی به نتایج کاربردی، ابتدا تابع تولید با کششهای جانشینی ثابت و سپس تابع هزینه درجه دوم در مدل برنامهریزی ریاضی اثباتی گنجانده شد. نتایج نشان داد که اعمال سیاست سهمیهبندی آب آبیاری منجر به کاهش سطح زیرکشت اغلب محصولات منتخب زراعی در مناطق با کشاورزی آبی شهرستان آمل میشود، اما محصول کلزا در مناطق دشت سر، مرانده و رئیسآباد و محصول شبدر در منطقه اسکو محله نسبت به دیگر محصولات الگوی کشت، بیشترین کاهش سطح زیرکشت و به عبارتی بیشترین حساسیت را به همراه دارند. همچنین، نتایج حاصل از اعمال سهمیهبندی آب آبیاری افزایش سطح زیرکشت محصولات با صرفه اقتصادی بالا مانند برنج و نیاز آبی پائین مانند ذرت علوفهای را در الگوی کلیه مناطق با کشاورزی آبی در شهرستان آمل نشان داد.
جریانهای غلیظ یکی از عوامل مؤثر بر رسوبگذاری در مخازن سدهاست که یکی از مشکلات مهم در مدیریت منابع آب میباشند. گشــودن دریچههای تحتانی سد، روش متداول تخلیه این جریانها و حفظ حجم مفید مخزن میباشد انتخاب ارتفاع مناسب دریچه تخلیه جریان بر روی دیواره سد دارای کاربردهای مختلفی در مدیریت مخازن سدها دارد که میتواند بر کیفیت آب خروجی از سدها تأثیر عمده داشته باشد. بنابراین در این تحقیق سعی شده به بررسی تأثیر ارتفاع دریچه تخلیه کننده بر غلظت جریان غلیظ خروجی پرداخته شود. بدین منظور چهار دریچه در ارتفاعات 5، 15، 25 و 40 درصد نسبت به عمق سیال پیرامون بر روی یک دیواره در انتهای فلوم کار گذاشته شد. جریان غلیظ ورودی با سه غلظت 5، 15 و 30 گرم در لیتر با یک دبی ثابت تزریق گردید. نتایج نشان میدهد که در موقعیت که دریچه در ارتفاعی نظیر 5 درصد عمق سیال پیرامون قرار بگیرد مقدار غلظت خروجی بهطور متوسط 10 درصد بیشتر از غلظت متوسط جریان پشت دریچه میباشد و با افزایش مدت زمان باز نگه داشتن دریچه در اعماق مختلف به دلیل خروج جریان بیشتر، غلظت و درنتیجه راندمان تخلیه جریان غلیظ 40 درصد افزایش مییابد.
توسعه روابط هندسه هیدرولیکی در پروژه های احیای رودخانه و مدلسازی هیدرولوژیکی اهمیت قابل توجهی برخوردار دارد. از اینرو، ارائه روابط منطقه ای جهت فرموله نمودن ابعاد مقطع پر کانال با استفاده از سطح حوضه زهکشی بالادست(به عنوان متغیر مستقل) در حوضه تروال، به عنوان هدف اصلی این تحقیق مد نظر قرار گرفت. بررسی های میدانی در 28 – 13 آبان ماه 1394 در طول رودخانه های اصلی چم سیس، سنگ سیاه، اوزون دره و رودخانه اصلی تروال انجام گرفت و فرموله کردن ابعاد مقطع پر کانال های پایدار بر مبنای سطح حوضه بالادست و با استفاده از داده های 22 مقطع پایدار انجام شد. نتایج حاصله نشان داد که مدل های چندبخشی در فرموله کردن رابطه بین سطح حوضه بالادست و خصوصیات مقطع کانال پایدار، بهترین عملکرد را داشتند. با این حال، هیچ رابطه مناسبی برای فرموله نمودن ابعاد مقطع کانال پایدار(سطح مقطع و عرض بالای مقطع پر کانال) در حوضه های با مساحت حوضه بالادست بیش از 1165کیلومترمربع معرفی نشد. این امر می تواند به دلیل تغییر در رابطه بارش – رواناب و اثرات بیشتر فعالیت های انسانی در حوضه های بزرگتر باشد. نتایج بدست آمده از این تحقیق، اطلاعات مفیدی را فراهم می نماید که در پروژه های احیای رودخانه و طراحی سازه های آبی کاربرد دارد.
باتوجه به کاهش منابع آب بهخصوص در کشور ایران، پیشبینی جریان رودخانه اهمیت زیادی یافته و لازم است از بهترین روشها استفاده گردد. بدین منظور روشهای خطی و غیرخطی زیادی وجود دارد. ازآنجاییکه تشخیص خطی یا غیرخطی بودن دبی ماهانه دشوار است، در این پژوهش عملکرد برخی مدلهای خطی و غیرخطی در پیشبینی جریان ماهانهی رودخانهی جامیشان واقع در استان کرمانشاه بررسی گردید. این مدلها شامل مدلهای خودهمبسته با میانگین متحرک تجمعی (ARIMA)، شبکههای عصبی مصنوعی (ANN) و سامانهی استنتاج فازی مبتنی بر شبکهی تطبیقی (ANFIS) میباشند. در استفاده از مدل ARIMA با درنظر گرفتن پنج پارامتر از هر نوع، تمامی مدلهای ممکن بررسی گردید. برای مدلهای ANN و ANFIS نیز با تعیین ۱۴ نوع ترکیب ورودی مختلف بهترین مدلها شناسایی شد. قابلیت مدلهای بهدستآمده در پیشبینی جریان در درازمدت نیز سنجیده شد. نتایج بیانگر آن بود که مدل ANFIS توانایی بیشتری در شناسایی تأخیرهای زمانی مؤثر بر جریان نسبت به مدل ANN دارد. این مدل همچنین از دقت بیشتری نسبت به سایر مدلها بهخصوص در پیشبینی مقادیر حدی برخوردار است. برخلاف آن مدل ARIMA قابلیت بسیار بالایی در پیشبینی دبیهای با مقادیر کم از خود نشان داد. بررسیها بیانگر آن بود که از هر سه مدل میتوان در درازمدت استفاده کرد.
اطمینان از کیفیت آب قبل از استفاده برای کاربردهای شرب، کشاورزی، صنعتی یا تفریحی ضروری است. از اینرو ارزیابی کیفیت آب رودخانه عنصری برجسته در ارزیابی منابع آب است. پژوهش حاضر به بررسی کیفیت آب رودخانه ارس پرداخته و نمای کلی از ارتباط و منابع متغیرهای فیزیکوشیمیایی فراهم میآورد. در این پژوهش روی هم رفته 20 نمونه آب از 10 ایستگاه در رودخانه ارس برداشت شد که 10 نمونه برای سنجش فلزات سنگین و 10 نمونه برای اندازهگیری متغیرهای نیترات، نیتریت ، Na ، Ca ، K ، pH ، EC وTDS مورد واکاوی قرار گرفت. برای سنجش متغیرهای کیفیت آب از دستگاه جذب اتمی، دستگاه اسپکتروفتومتر، فلیم فتومتر، pH وEC متراستفاده شد. یافتههای این پژوهش نشان داد که میانگین غلظت نیترات، نیتریت، سدیم، پتاسیم، کلسیم، TDS، در آب رود ارس به ترتیب 297، 57/0، 3/67، 4/6، 4/57، 73/1014، میلیگرم بر لیتر و میانگین غلظت سرب و کادمیوم 07/0 و 61/0 میکروگرم بر لیتر هستند. همچنین میانگین هدایت الکتریکی 3/1254 میکروزیمنس بر سانتیمتر و میانگین pH 22/8 به-دست آمد. نیترات، نیتریت و هدایتالکتریکی بیشتر از استاندارد WHO و سایر متغیرها دارای مقایری کمتر یا در دامنه این استاندارد بودند. به نظر میرسد ورود روانابهای کشاورزی و فاضلابهای شهری عامل مهم تاثیرگذار بر کیفیت آب رودخانه ارس هستند.
در این مقاله، راه حل تحلیلی و مدل سازی عددی برای محاسبه سرعت نشت حالت پایدار محصور نشده از یک کانال منحنی شکل با مقطع نیم دایره و با نسبت ارائه شده است. راه حل تحلیلی محاسبه سرعت نشت از کانال های منحنی شکل به دلیل مشکل بودن نگاشت کانفرمال پروفیل سطح مقطع این گونه کانال ها عمومیت نیافته است. در کار حاضر از هدوگراف سرعت و تبدیل شوارتز- کریستوفل برای نگاشت کانفرمال استفاده شده است. سپس محاسبات راه حل تحلیلی سرعت نشت در حالت نشت پایدار از کانال با مقطع نیم دایره که لایه زهکش زیرین آن در عمق بی نهایت قرار گرفته است (گسترش نامحدود محیط متخلخل) انجام گردید. در کنار روش تحلیلی، از یک مدل سازی عددی بر پایه روش اجزاء محدود استفاده شده که برای این کار، نرم افزار تجاری Seep/W مورد استفاده قرار گرفته است. می توان گفت استفاده از مدل سازی های عددی به دلیل در دسترس بودن رایانه های دیجیتال با سرعت بالا، اهمیت پیدا کرده اند. در عین حال، برای صحت سنجی مدل عددی، از نتایج حاصل از راه حل تحلیلی محققین قبلی در مورد محاسبه دبی نشت از یک کانال ذوزنقه ای استفاده گردید. نتایج نشان می دهند که روش عددی دقت قابل قبولی را در مقایسه با روش تحلیلی دارد و می تواند برای تخمین سرعت نشت از یک کانال منحنی شکل با مقطع نیم دایره و با شرایط هیدرولیکی مشخص بکار برده شود.